فلسفۀ تحلیلی از جریان‌های مهم فلسفی در قرن بیستم بود که با محوریت زبان و اهمیت آن در شکل‌گیری مفاهیم و گزاره‌های علمی و فلسفی شکل گرفت. پیشگامان این مکتب در آغاز، به‌دنبال منطقی جدید با روشی نو بودند؛ ازاین‌رو، ریاضی و زبان آن برای آن‌ها بسیار مهم بود. فلسفۀ تحلیلی دوره‌های مختلفی از سر گذرانده است که در دورۀ اول آن، اندیشه‌های فرگه، راسل، مور و ویتگنشتاین غالب بوده است. رسالۀ تراکتاتوس ویتگنشتاین اوج این دوره به شمار می‌رود که در آن، به بررسی گزاره‌های زبان و نیز معناپذیری و معناناپذیری آن‌ها می‌پردازد. این کتاب توجه حلقۀ وین را که نوعی رویکرد پوزیتیویستی داشت، به خود جلب کرد و موجب شد تفسیرهای خاصی از آن پدید آید. دورۀ دوم فلسفۀ تحلیلی با دورۀ اول متفاوت بود. چرخش ویتگنشتاین از زبان منطقی به زبان طبیعی و نظریۀ بازی‌های زبانی او نگاه جدیدی به زبان و مسائل فلسفۀ تحلیلی ایجاد کرد. این کتاب به چگونگی پیدایش فلسفۀ تحلیلی و فیلسوفان پیشگام آن می‌پردازد و ضمن معرفی آنان و بیان مباحثشان، سیر تفکر آن‌ها و فرازونشیب این سیر را نشان می‌دهد. همچنین، نویسنده در این کتاب، دورۀ دوم تفکر ویتگنشتاین و نظریۀ بازی‌های زبانی او را برمی‌رسد. او در این کتاب، تنها به بیان آرا بسنده نمی‌کند؛ بلکه رویکردی انتقادی به آن‌ها دارد و اندیشه‌های آنان را به‌خوبی می‌کاود.