فلسفۀ اشراق را عمدتاً به فلسفهای گویند که در کنار استدلال، به شهود و تهذیب نفس نیز توجهای ویژه داشته باشد. این فلسفه را بیشتر با اندیشههای اشراقی سهروردی میشناسند؛ هرچند که در دیدگاههای افلاطون و برخی دیگر از فلاسفۀ یونان باستان و همچنین حکمای ایران باستان، یا همان کسانی که با عنوان «فهلویون» در فلسفۀ اسلامی از آنها یاد میشود، و آموزههای قرآن و حدیث و مطالب عرفا ریشههایی دارد. البته یکی از جنبههای فلسفۀ اشراق، ابعاد انتقادیاش نسبت به فلسفۀ مشاء است. کتاب پیشِرو کوشیده است تا به مهمترین جنبههای فلسفۀ اشراق بپردازد. بدینترتیب، این کتاب سه بخش اصلی دارد: بخش نخست میکوشد تا نقدهای فلسفۀ اشراق به چند مسئله در نظام فلسفی پیش از خودش، یعنی فلسفۀ مشاء را بررسی کند. این نقدها با عنوان «داوریها» در این کتاب میآیند: اعتباری یا حقیقی بودن وجود؛ ناسازگاری درونی قواعد مشائیان برای شناخت اشیا؛ حقیقت جسم و جایگاه ماده و صورت، چه صورت جسمیه و چه صورت نوعیه، در جسم؛ تشکیکپذیری ماهیت؛ نفس و جاودانگی آن و ارتباطش با بدن؛ مُثل افلاطونی. بخش دوم، معرفتشناسی را از منظر فلسفۀ اشراق موضوع بحث قرار میدهد. بخش سوم که بخش پایانی کتاب حاضر است، با تکیه بر قسمتی از کتاب حکمة الاشراق، سعی میکند کلیتی از فلسفۀ اشراق را در پرتو بحث «نور» تبیین کند. این تلاش با توضیحِ نور و اقسام و مراتبش صورت میگیرد.