«آتش در آذرشهر» داستان بلندی به قلم محمدرضا اصلانی است که انتشارات سوره مهر آن را به چاپ رسانده است. آتش، در درون سیداسدالله مدنی است که هر فرش گسترده شده از جور را میسوزاند و لحظهای آرام نمینشیند. سیداسدالله متولد آذرشهر است و نخستین اعتراضات خود را در این شهر آغاز کرده و تحت تعقیب و تهدید ساواک قرار میگیرد. شرر عدالتطلبانۀ او با وجود تبعیدهای متعدد، لحظهای خاموش نشده و همچنان سید را وادار به مبارزات و روشنگریها میکند. مأمورین امنیتی شهرهای مختلف به دردسر اطفای حریق درون آیتالله مدنی میافتند، هرچند موفق نمیشوند و همواره سید را چند گام جلوتر از خود مییابند. سیداسدالله که میان مردم محبوبیت فراوانی دارد، همواره موردحمایت مردمی قرار میگیرد و با امداد الهی هرگز لحظهای از فعالیتهای خود نمیکاهد. سرانجام در روزی شوم، سایههایی که تعقیبکننده سید در تمام این سالها بودند، به فرمان سازمان مجاهدین خلق، زمین را از برکت او محروم میکنند.