«حاج ارسلان»، رزمندۀ دوران دفاع مقدس است که از اول تا آخر جنگ در صحنۀ نبرد حضور داشته است؛ او حالا شصتوچندساله است و تصمیم دارد برای برآورده کردن نذری، عازم راهپیمایی اربعین شود. از طرف دیگر کهنهسربازی به اسم «برزان الخزرجی» از رژیم بعث عراق نیز، توبه کرده و به خدمت زوار امام حسین علیهالسلام درآمده است. زندگی اینها بهنوعی در واپسین روزهای جنگ با هم تلاقی پیدا میکند. یک اتفاق مهم در زندگی آنها در روزهای پایانی جنگ در میدان نبرد میافتد که تقریباً سرنوشت آنها را بعد از آن تغییر میدهد؛ طوری که زندگی آنها از آن زمان با سختی میگذرد تا چند سال بعد در راهپیمایی اربعین به هم میرسند. اصلاً به همین دلیل است که هر دو با گذشت سی سال هنوز همدیگر را خوب به خاطر میآورند و از هم کینه به دل دارند... . اما راهپیمایی اربعین ماجراهای جدیدی را برای این دو نفر رقم میزند که در «رومی روم» باید دنبال کنیم... .