علی آرمین نویسندۀ جوان است که داستانهای متنوع از او به چاپ رسیده است، این نویسندۀ کوشا در «چپدستها عاشق میشوند» روایتی بدیع را ارائه داده است. این رمان شرح تلاش و کوشش همراه با عبور از سختی و مشکلات برای دستیابی به موفقیت است. طلبهای که مادر خود را از دست داده است و پدرش فردی بداخلاق و دنیاپرست است. پدر او با زنی دیگر ازدواج کرده است؛ و آن زن نیز پدر شهاب، طلبۀ قصۀ آرمین را ترک کرده است و این بهانهای است تا پدر شهاب او را اذیت کند. تمام این سختیها در کنار ناتوانی شهاب از سخنرانی به علت داشتن لکنت زبان مانع نمیشود او از تلاش دست بکشد و پیگیر تبلیغ دین نباشد، او راهی دیگر برای تبلیغ یافته است و میخواهد از طریق هنر به تبلیغ بپردازد.