کتاب «دختران آفتاب» اگرچه یک داستان است؛ اما درواقع تحقیقی روانشناختی، جامعهشناختی، فرهنگی و دینی دربارۀ زنان بوده و تلاش نموده تا منزلت، شخصیت، هویت و جایگاه واقعی را همانگونه که هست و باید باشد، به تاریخ گذشته و سرنوشت آینده و جامعه بشناساند. در این کتاب با استفاده از سبک «داستانمقاله» به بررسی، نقد، رد و اثبات مؤلفهها و مباحث و شبهات حوزۀ زن و خانواده و جامعه پرداخته شده است. داستان این کتاب، در حین برگزاری یک اردوی دهروزۀ دخترانۀ دانشجویی از دانشگاه تهران اتفاق میافتد که بهقصد زیارت امام رضا علیهالسلام راهی مشهد شدهاند. راوی داستان دختری به نام مریم است که بهدلیل بیتوجهی مادر به محیط خانه، در اثر توجه شدیدش به کار در بیرون از منزل و ایجاد گسست خانوادگی، دچار روحی رنجور و ناآرام شده است. به یاد اطلاعیۀ اردوی زیارتی دانشگاه میافتد و بدون معطلی ساک مختصری آماده میکند و خود را به جمع زائرین میرساند. فاطمه که یکی از مسئولین برگزارکنندۀ اردوست، با اخلاق خوش و آرامش و با وجود فقدان صندلی خالی، موجبات همسفر شدن مریم با آنها را فراهم میکند و با همدلی و همراهی که با بچهها دارد، با استفاده از مطالب مرجع و مستند، به بحثها جهت مثبت میدهد. متن تقریظ بسمهتعالی پس از نزدیک سه سال توانستم در این روزها ایام شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها- این کتاب را بخوانم. در میان کتابهای داستانی که هدفش طرح مسائل فکری است، این بهترین کتاب از نویسندهای ایرانی است. طرح کلی داستان و درونمایههای داستانی آن خوب و شیرین است. حرفها هم قوی و منطقی است. اتفاقاً پیش از این، کتابِ: ... را خواندهام. آن قویتر است. ولی با توجه به برخی ملاحظات (عمدتاً بهرهبرداری نکردن از عامل جنسی در کتاب حاضر) در این کتاب، هنر بیشتری به کار رفته است. باید ترویج شود. تنها نقطهضعف آن ذکر مشخصات استاد فاطمه است در فصل آخر کتاب. (روزهای نیمهی خرداد ۸۷)