همین ابتدا سری به محتوای کتاب میزنیم و دو سه خط از کتاب را میخوانیم: «حتی یادم نمیآمد که زخمی شده باشم... . گفتم، بابایی؟ محمد رحیمی؟ باقری؟ اصغری؟ ساکت بود. چیزی نمیگفت... . گفتم: بچهها چی شدند؟ گفت: خودت رو هم از لای کشتهها کشیدیم بیرون؛ پنجروزی توی این دنیا نبودی...!!!» کتاب «از سفر برگشتگان» از مجموعۀ «روزگاران» است که به خاطرات مردانی اشاره میکند که در طول جنگ تحمیلی تا مرز مرگ رفتند. خاطرات آنها که از سفر مرگ بازگشتهاند و امروز، خیره به آنچه گذشته است، مینگرند و گاه از آنچه بر ایشان رفته است هیچ به یاد ندارند جز صدای خونی که آرام بر زمین خشک میریخت.