محتوای این کتاب، نامههایی دربارۀ حجاب است که مادربزرگ سارا از خاطرات خود در زمان دستور کشف حجاب رضاشاه میگوید و سارا نیز برخی از سؤالها و شبهات خود درباره حجاب را از مادربزرگش میپرسد. بخشی از کتاب: نوهٔ گلم ساراجان، سلام! چهطوری؟ خوبی؟ من دوست دارم باز هم برایت نامه بنویسم؛ خُب تو این سفارش خوب را به من کردی و گفتی که میخواهی نامههای خودت و من را یادگاری نگه داری؛ چهکار باارزشی. البته اینجا بعضیها به این کار ما میخندند. مثلاً همین دیروز دختر یکی از همسایهها به من میگفت: «این دیگر چه کاری است؟ شما میتوانید حرفهایتان را با موبایل و اینترنت به نوهتان بگویید. » من برایش توضیح دادم که اولاً من از موبایل و اینترنت سر در نمیآورم. دوم اینکه من و نوهام میخواهیم خاطرات و حرفهایمان را با نامه برای هم بزنیم و به یادگار نگه داریم. از این بابت هم ممنونم که نامههای من را درست میکنی و به آن شکل داستانی میدهی تا جذاب بشوند. حالا یک سؤال؛ یادت هست آن سالی که جشن تکلیف داشتی، من مهمانتان بودم؛ تو برایم خاطرهای جالب تعریف کردی؛ خاطرهای که مربوط به روز جشن تکلیف دوستت بود؛ حالا آن خاطره را برایم مینویسی تا نشان دختر همسایهمان بدهم؟