شرایط جهانی مسبب بروز مسائلی تازه در خصوص موزههای هنر اسلامی شده است. امروزه بازدیدکنندگان موزهها نهتنها برای بازدید از اشیای قدیمی بهعنوان اشیای ناشناخته، زیبا یا عجیب قدم برمیدارند، بلکه برای یافتن پاسخ پرسشهای کنونیشان به موزهها میروند؛این پرسشهای زمینهای مستلزم ایجاد روشهای جدید در بازنمایی موزهشناختی اشیای هنر اسلامی است؛ نقش هنر اسلامی و باستانشناسی در اینجا چیست و چگونه موزهها میتوانند بهعنوان حافظان این میراث، نقش فعالی در برقراری ارتباط با مخاطبان مختلف با پیشزمینههای اسلامی و غیراسلامی ایفا کنند؟ پاسخ به این پرسش تاحدزیادی به خود مفهوم هنر اسلامی، تفسیر اشیا و نیز به شیوۀ بازنمایی آنها وابسته است. کتاب هنر اسلامی و موزه، مجموعۀ بیستونه مقاله است که همگی حولمحور دو پرسش اصلی میچرخد: «شیئ چیست؟ و چگونه باید نمایش داده شود؟». نویسندگان با پیشزمینههای مختلف، رویکردهای نظری و تجارب عملی خود در موزههای هنر اسلامی را در این کتاب بهاشتراک گذاردهاند. حدود نیمقرنپیش بنیانهای فکریِ مفهوم هنر اسلامی بهچالش کشیده شد؛ پایان دوران استعمار، ایجاد زمینه برای گسترش تفکر اسلامی و پیرو آن، برپایی موزههای هنر اسلامی در غرب، این گرایش را بهویژه پس از حادثۀ ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ بهاوج رساند؛ همزمان، موزهشناسی نیز به دیدگاهی مؤثر برای مطالعۀ هنر سرزمینهای اسلامی بدل شد و اینبار موزه بهمثابۀ تولیدکنندۀ دانش هنر اسلامی و مفسر این حوزه ایفای نقش کرد. نوشتار حاضر با هدف بازشناسی رویکردهای غالب به هنر اسلامی در موزههای اروپایی و آمریکایی، با بهرهگیری از روش تحلیل محتوا، و بانگاهی موزهشناسانه، به مطالعۀ ساختاری و محتوایی این کتاب میپردازد. یافتههای این تحلیل نشان میدهد درکنار مزیتهای کتاب که تاحدزیادی عمدهچالشهای کنونی را پوشش داده است، کاستیهایی نیز مشهود است؛ مانند کاستیهایی ازمنظر رویکرد بنیادینش به مقولۀ موزه؛ ارتباط میان مقالهها و زیرعنوان برخی فصلها؛ غلبۀ نگاه تاریخهنری؛ غلبۀ نگاه شیئمحور؛ و تمرکز اکثر مطالعات بر یک یا دو حوزۀ جغرافیایی.