محلۀ افراها، کتابی در ژانر سفرنامه و روایت واقعی سفر نه از سر خوشیِ یک بانوی جوان در تابستان ۲۰۱۸ به سرزمین آمال و آرزوهای دوست کودکیهایش است. دوستی که آن روزها پس از گذشت بیش از ده سال از مهاجرتش به کانادا، سخت بیمار بوده ولی رنج غربت بیش از درد بیماری روح و روانش را آزار میداده است. دوست جوان نویسنده که در بین همگان به حافظۀ قوی شهرت داشته، روزی به دلیل فراموشیهای کوچک و غیرعادی مثل گمکردن آدرس منزلش در کانادا به پزشک مراجعه میکند ولی سیستم درمان علیل کانادا با تأخیر و تعلل در روند تشخیص به موقع بیماری، وخامت حال او را تشدید میکند تا جایی که فرصتی برای او باقی نمی ماند. نویسنده کتاب کاملاً اتفاقی متوجه بیماری دوستش شده و پس از اینکه میفهمد خانواده او در ایران از بیماریاش اطلاعی ندارند، ناگهان تصمیم میگیرد که به تنهایی به کانادا سفر کرده و به خاطر مسألۀ فراموشی دوستش در مراقبت از او کمک حال خانوادۀ او در کانادا باشد. اما بعد از سفر و آگاهیاش از حقایق پشت پردۀ زندگی در غربت و دیدن تغییر خلق و خوی افراد و اثرات فرهنگ غربی بر روحیات و منش انسان شرقی، چنان تصورش از خوشی و زندگی باکیفیت در غربت مخدوش میشود و باورهایش درباره رشد و ترقی و مزایای زندگی در غرب و اخلاقیات مدرن و سبک زندگی غربی به هم میریزد که معنای زندگی مرفه به قیمت مهاجرت برایش رنگ میبازد و از درونْ معانی و افراد برایش تهی میشوند. اما او نمیتوانست این همه خالیشده از محبت و معنی به دنیای خودش برگردد. باید به دنبال ساخت معانی جدید در غربت بین غریبهها میگشت تا دنیا برایش تیره و تار باقی نماند. نهایتاً تصمیم به فهم و تماشای بیشتر جهان و تفکر دربارۀ اثرات انسان بر محیط پیرامونش و جهانی که می سازد و اثر متقابل جهانی که ساخته بر خود او، میگیرد!