اگرچه شک و یقین در تقابل با یکدیگرند، در طول تاریخ اندیشه، همواره همراه با هم مطرح بودهاند. این همراهی از آن روست که کنجکاوی انسان با پرسش آغاز میشود و پرسش، خود، حرکتی بهسمت پاسخ است. بهبیاندیگر، مراد انسان از این حرکت، رسیدن از شک به قطعیت است. اینگونه است که تلاش برای یافتن ملاک قطعیت و رسیدن به جواب نهایی، پای شک و یقین و لزوم یافتن ملاک هرکدام از آنها را به اندیشۀ بشر باز میکند. بحث دربارۀ شک و یقین همیشه تازه و پویاست؛ چراکه انسان همواره در پی رهایی از جهل و رسیدن به یقین است. نویسنده در این کتاب، در پی توضیح ارزش شناخت است. به همین منظور، به بررسی مبانی و اصول معرفت میپردازد تا بتواند به مهمترین اشکالات شکاکانه پاسخ دهد و فضای یقینآوری را در پسِ این پاسخها بیافریند. نویسنده میکوشد رئالیسم در فضای معرفت را تبیین و مطابقت با واقع را بهخوبی تشریح کند. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است:۱. تحلیل عناصر معرفت؛ ۲. معرفت و مطابقت؛ ۳. نآنآمعرفت و شکاکیت. هریک از این سه بخش، چندین فصل دارند که ملاکهای شکاکیت و رهایی از آن و همچنین، ملاکهای یقین و مطابقت با خارج در آنها بهخوبی توضیح داده شده است.