کتاب «فواره گنجشکها» با ۳۲ داستان کوتاه سراغ ما آمده تا دوران زندگانی امام ششم را برای ذهن ما به بهترین شکل به تصویر بکشه. یه برش از کتاب را با هم بخونیم: «دخترک از پنجره بیرون را نگاه کرد. آفتاب با گلهای درخشان باغچه حرف میزد و درخت بزرگ با گنجشکهایی که دوستشان داشت. ناگهان صدای نازک نوزاد با فواره گنجشکهای روی درخت، پر کشید.» ابن ابیالعوجا گفت: «عجب! اگر تو از یاران جعفربنمحمد هستی، بدان که او هرگز اینگونه با ما حرف نمیزند. او بارها این سخنها را که تو آن را کفرآمیز میخوانی از ما شنیده؛ ولی هرگز از حد ادب بیرون نرفته و دشنام نداده است. او مردی بسیار خردمند، آرام و بردبار است. سخنان ما را بهخوبی گوش میدهد تا آنچه در دل داریم، بر زبان بیاوریم؛ طوری که گاهی گمان میکنیم بر او پیروز شدهایم. آنگاه او با کمترین سخن، دلیلهای ما را باطل میسازد، چنانکه نمیتوانیم پاسخ بدهیم. اگر تو از پیروان او هستی، چنانکه شایسته اوست با ما سخن بگو!»