داستان یه خواهر و برادره که مادر اونها قصد رفتن از ایران رو داره و چندساله که با پدرشون درگیره تا بچههاش را هم با خودش بکشونه خارج، اما پدر نمیگذاره؛ کتاب «بادبادکها» با یه دعوا شروع میشه! مادر و پدر که با هم دعوا میکنند و بچهها شنوندۀ این دعوای ناراحتکننده هستند. اما داستان کتاب «بادبادکها» رو «سارا» دختر این خانواده برامون تعریف میکنه؛ دختری که توی این اوضاع بحرانی خانوادگی، تربیت و حمایت از برادرش رو جزو وظایف خودش میدونه و مدام سعی میکنه حواسش به برادر کوچیکترش باشه. این کتاب یه محک خوب برای قدرت مهارت و تمرکز ما برای برخورد ما توی موارد مشابهی است که خدایناکرده در خونوادههامون اتفاق میفته.