«جاده خاکی» کتابی در حوزه کودک و نوجوان است که در 52 صفحه به چاپ رسیده است. این کتاب که در زمان انقلاب روایت میشود و متشکل از چهار داستان کوتاه با نامهای طاق نصرت، بوی نان، پایان زنگ آخر و کنار جاده خاکی است که مخاطب نوجوان خود را همراه غلام علی شخصیت اصلی داستان راهی تهران میکند. «غلامعلی» بعد از شنیدن صحبتهای یکی از هممحلیهایشان یعنی «مش علی» درباره کارکردن در شهر تصمیم میگیرد به تهران بیاید. غلامعلی بعد از اصرارهای فراوان، مادر را راضی میکند که با سفرش موافقت کند. او که تصور دیگری از شهر، مخصوصاً تهران داشت بعد از دیدن شرایط و اوضاع تهران و هممحلی دیگرشان که در شهر مشغول کار بود بهشدت دلتنگ مهر و صفای روستایشان میشود و همش در فکر برگشت به روستا است. این کتاب با تصویرگری طاهر شعبانی داستانی از سادگی و صفای مردم روستا را پیشکش مخاطبان نوجوان خود میکند.