به من بگو قارتال

به من بگو قارتال

نویسنده : فرانک انصاری

انتشارات : سوره مهر

گروه : نوجوان

برچسب ها : تخیلی ، نوجوان ، ماجراجویی ، رمان ، جادو ، افسانه ،

شابک : ۹۷۸۶۰۰۰۳۵۲۸۷۵

تعداد صفحات : ۲۶۸

سال انتشار : 1402

داستان کتاب مربوط به یه پسر نوجوان به اسم «یحیی» هست که با پدر و خواهرش یاسمن توی یه روستا که نزدیک کوه سبلان هست زندگی می‌کنه.  توی این روستا پهلوانی وجود داشته به اسم پهلوان خورشید که با لمس پَر «قارتال» که یه «عقاب افسانه‌ای» هست قدرت‌هایی به دست میاره و با «زیاد» خان خائنی که مردم رو اذیت می‌کرده و زمین بعضی را از اون‌ها رو گرفته مبارزه کرده و اونو تبدیل به سنگ کرده! حالا یحیی به کوهستان رفته و قارتال همون عقاب افسانه‌ای رو دیده! «قارتال» یه دونه پَر از پرهای طلایی خودش رو برای یحیی به زمین میندازه و وقتی‌که یحیی اونو بر می‌داره، یه صاعقه‌ اونو به عقب پرتاب می‌کنه! «یحیی» چند دقیقه‌ای رو بی‌هوش روی زمین میفته و وقتی به هوش میاد می‌فهمه که توی بدن و دستش تغییراتی اتفاق افتاده و قدرتش زیاد شده تا اونجایی که مثلاً وسایل خیلی سنگین رو می‌تونه خیلی راحت از زمین بلند کنه و تازه جای چیزهای مخفی رو هم راحت تشخیص بده؛ اون حتی می‌تونه با دستش گلوله‌های آتیشی به اطراف پرتاب کنه!  یحیی تلاش می‌کنه برای پدر و خواهرش این قضیه رو تعریف کنه اما اون‌ها باور نمی‌کنند؛ اما وقتی به مادربزرگش میگه اون قبول میکنه و فقط یحیی رو نصیحت می‌کنه که از قدرتش درست استفاده کنه و راه و رسم پهلوانی رو یاد بگیره... . داستان این کتاب با ورود شخصیت دیگه‌ای به اسم «قربان» که جادو بلد هست هیجان خیلی بیشتری پیدا می‌کنه؛ پس معطلتون نکنیم و ادامه این کتاب عجیب و ماجراهایی که برای این دو تا رقیب که هر کدوم قدرت‌های خاصی پیدا کردند رو، توی رمان «به من بگو قارتال» دنبال کنید.