با یه رمان ماجراجویانۀ پرهیجان و ترسناک مواجهیم! «بادآورد!» اسم یه پسر ۱۷ ساله هست که از اسم عجیب خودش خیلی ناراحته تا اونجایی که توی کل مدرسه به خاطر اسم عجیبش کلی اذیت شده و واقعاً دیگه دلش می‌خواد این اسمو عوض کنه؛ اما از اونجایی که قانون اسم‌گذاری توی خانواده‌شون اینجوریه که نوۀ اول رو پدربزرگ اسم میگذاره از اون طرف هم هیچکی حق نداره روی حرف پدربزرگ حرف بزنه، یعنی اسم نمیشه عوض بشه! خلاصه با همۀ این داستان‌ها «بادآورد» ناامید نمیشه و پا پس نمیکشه تا اینکه بالأخره یه بار خودش به پدربزرگش میگه که اسمش باید تغییر کنه! پدربزرگ اما از رازی صحبت میکنه که پشت قضیۀ این نام‌گذاری عجیب‌وغریب است و اون راز حالا فاش شده و «بادآورد» باید به یه جای پر رمز و راز و خطرناک بره: «قبرستان ژغاره». «بادآورد» اگر بتونه مأموریتی که پدربزرگ بهش داده رو درست انجام بده میتونه اسمشو تغییر بده. اما توی «ژغاره» همه چی اونجور که اون‌ها میخوان پیش نمیره! ماجراهای عجیبی هست که حتی پدربزرگ هم از اونا خبر نداره...! باید همراه «بادآورد» بشیم و بریم ببینیم چی میشه این ماجراجویی ناشناخته و ترسناک