قهرمان «کتاب سرو» یه پسر نوجوونه که ماجراهای جالبی رو وسط جنگل میخواد برای ما خلق کنه! اینجا میخوایم به بهترین شکل، غیرت و احساس مسئولیتی که یه نوجوون ایرانی نسبت به خانواده و محیط اطرافش داره رو با هم ببینیم؛ ماجرا از اون جایی شروع میشه که پسر نوجوون کتاب «نگهبان سرو» به خاطر مشکلات مالی خانوادهش مجبور میشه ترک تحصیل کنه و بره شهر تا بتونه کمکخرج خانوادهش باشه. با اینکه پدر خانواده محیطبان هست و وظیفه حفاظت از محیطزیست رو داره ولی بههرحال از لحاظ مالی خانوادهشون اوضاع خوبی ندارن. اما پسر قهرمان کار خودش رو ول میکنه و برمیگرده پیش خانواده چراکه شنیده پدر محیطبانش توی درگیری با قاچاقچیای چوب زخمی شده؛ از اون بدتر این هست که میفهمیم قاچاقچیای چوب عزمشون رو جزم کردند تا سرو کهنسال جنگل رو قطع کنن، چون یه لقمۀ خیلی چرب حساب میشه برای قاچاقچیا و کلی پول بابت چوب این درخت غولپیکر میتونن کاسب باشن... . اینکه این پسر چه جور به باباش کمک میکنه و چی به سر قاچاقچیا میارن یا قاچاقچیا چه نقشهای برای این پدر و پسر و درختای جنگل کشیدن دیگه زحمتش با خودتونه که توی کتاب «نگهبان سرو» سر از بقیه داستان در بیارین...