اول بریم سراغ کتاب «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» چونکه کتاب «ربات پرنده را دوست دارم» در حقیقت ادامۀ ماجراهایی هست که برای «عباس» قهرمان با پشتکار و با استعداد توی کتاب اول اتفاق میفته. توی «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» خوندیم که عباس توی یه تعمیرگاه کار میکرده و پدرش هم مربی پاراموتور بوده ولی از دنیا رفته؛ اما عباس هم مثل باباش دوست داره که با پاراموتور بتونه پرواز کنه تا اینکه یه روز یکی از دوستای قدیمی باباش یه پاراموتور که سالم نبوده و نیاز به تعمیر داشته رو به عباس هدیه میده. عباس هم هر جوری شده، میخواست اون پاراموتور رو تعمیر کنه و به خاطر همین باید کل پساندازش رو خرج هزینههای اون میکرد تا راه بیفته؛ اما ثریا دخترخالۀ عباس هم که تازگیها المپیادی شده و مخ ریاضی هم هست و زبان انگلیسیش هم فول هست، به عباس توی تعمیر پاراموتور کمک میکنه. فقط این وسط یه درگیری ذهنی برای عباس به وجود میاد اینکه دخترخالهاش برای شرکت توی المپیاد جهانی ریاضی باید خارج بره، اما خانوادهش فقیر هستن و برای مخارج سفر دخترشون مشکل دارن؛ عباس این وسط مونده، پساندازش رو بده بابت تعمیر پاراموتور، یا بده به دختر خالهش که برای شرکت توی المپیاد ریاضی مشکلی نداشته باشه و باقی ماجراها که توی کتاب «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» دیدیدم. اما توی کتاب «ربات پرنده را دوست دارم» این دفعه عباس خودش دنبال ساختن یک پاراموتور هست و نه تعمیر اون! عباس پیش مهندس جعفری که بهترین استاد پاراموتور توی کل ایران هست میره اما شاگرد مهندس، به عباس حسودی میکنه چون چشم نداره یکی بهتر از خودش رو ببینه...! اتفاقات جدیدی برای عباس توی این کتاب میفته و اون به سمت آموزش ساخت ربات هم کشیده میشه و ماجراهای دیگهای که باید توی کتاب دنبال کنیم