در این کتاب شعرهایی به چاپ رسیده که به نوعی میان غزل و قصیده ایستادهاند؛ چنانکه اگر قصاید دورههای پیشین شعر فارسی گسترۀ سخن خویش را در فزونی تعداد ابیات مینمود، غزلقصیدههای مهدینژاد این گسترۀ سخنمندی خویش را در فزونی ارکانِ وزنی جبران کرده است. به جز این طولانیشدنِ افقی سطرها در مقابل طولانیشدنِ عمودی سطرها در ساختار قصیدۀ سنتی، از دیگر دلایلی که باعث میشود غزل مهدینژاد را نوعی قصیده بدانیم، یکی توجه به اندیشه و انگیزههای اجتماعی و همچنین با قصد و موضوع سروده شدن شعرهاست، دوم توجه ویژۀ شاعر به مقولۀ زبان، اعم از بازیهای زبانی و باستانگرایی زبانی، و سوم توجه ویژۀ شاعر به چگونگی پردازش محور عمودی و نظمِ منسجم و ساختارگرایانۀ شعر است. بنابراین غزل مهدینژاد، مخصوصاً در شعرهای درخشانترش، بیشتر از اینکه ادامۀ غزل سعدی و وحشی باشد، ادامۀ قصیدۀ ناصرخسرو و سنایی است. این خود هم از دلایل ارزشمندی و مغتنم بودنِ شعر او در چنین روزگاری است که انبوه شاعرانش از چنین خطرکردنهایی گریزانند و هم دلیل دیگری بر زنده بودنِ «قصیده» در ذهن و زبان شاعران امروز. ملاحظات البته به جز شعرهای سیاسی و اجتماعی چند شعر عاشقانه و عاطفی را نیز در خود جای داده است؛ اما جالب آن است که حتی در این شعرها نیز رد پای نگاه حکمی و اندیشهمحور مهدینژاد پیداست. برای مثال در آن دو عاشقانۀ بسیار زیبای کتاب «ملاحظات» میبینیم شاعر از توصیف یک احساس عاشقانۀ سطحی که در شعرهای دیگر رایج است، فراتر رفته و سعی کرده از فلسفه و حقیقت عشق و عاشقی نیز سخن بگوید. هم از این روست که «انسان» در بسیاری از شعرهای مهدینژاد، نه انسانِ تاریخمصرفدارِ تقویمِ امروزی، که انسانِ تاریخمند و فرجاممند و انسانِ گذشتهدار و آیندهدارِ چندینهزارساله است. همین خاصبودن، متمایزبودن و خلافآمد عادت بودن در ساختار و محتوا، خود دلیل مهمی است برای مغتنم شمردن شعرهای شاعر توانمندی به نام «امید مهدینژاد» و کتاب ارزشمند «ملاحظات» اوست که در سال ۱۳۹۷ و به همت انتشارات شهرستان ادب روانۀ بازار شده است.