پدر «حبیب» با قرض و وام یک وانت میخرد تا با آن کار کند؛ مادر هم اصرار دارد که طبق رسم و رسومات برای ماشین جدید خون بریزند و گوسفندی، چیزی قربانی کنند! اما از آنجایی که پدر خانواده توان خرید گوسفند را ندارد قرار میشود یک خروس بخرد اما در نهایت با یک مرغ به خانه بازمیگردد که آن هم «شَل» از آب در میآید!!! با کشفِ شَل بودن مرغی که قرار بوده قربانی بشود توسط بچهها، جریان قربانی کلاً فراموش میشود و این مرغ شَل تبدیل به همخانۀ عزیز و دوستداشتنی خانواده میشود...! هنر داستانی این کتاب که یک ماجرای بسیار متفاوت از یک خانوادۀ سنتی و فقیر را برای ما به نمایش میگذارد بسیار شیرین است و با سفر به دنیای این خانواده، حسوحال خیلی صمیمی و دوستداشتنی با آنها برقرار خواهیم کرد.