یه داداش و یه خواهر با بابا و مامانشونو و مامانبزرگ و بابابزرگشون خیلی دلشون تنگشده برای زیارت امام رضا (ع). برای همین قراره با قطار به مشهد برن. واقعاً خوشبهحالشون... تا اینجا که هنوز داستانم نخوندیم منم دلم خواست بچهها...! بالأخره این خانوادۀ باحال زیارت هم میرن و کلی کیف هم میکنند. اما برای اینکه ما هم از حال و هوای سفرشون به مشهد با خبر بشیم اومدند یه کار قشنگ انجام دادن و خاطرههاشون رو توی پنج تا داستان به اسم «مامان جونی و زیارت» برای ما تعریف کردند. اگر میخواین ببینید این بچهها با بزرگترهاشون توی این سفر کجاها رفتن که انقدر بهشون خوش گذشته و حالشون خوب شده، پس باید خودتون رو آماده کنید برای خوندن این چند تا داستان قشنگ...