در این کتاب با گروهی از رزمندگان که در جریان جنگ وظیفه تدارکات و رساندن مهمات و آذوقه آن هم از مناطق صعبالعبور را داشتند همراه میشویم. این رمان خواندنی بهگونهای با ادبیات طنز آذین شده که در یکی از عجیبترین تجربهها مخاطب سختترین و حساسترین لحظههای جنگ را با عینک طنز میبیند و بهخوبی تا انتها با شخصیتها همراه میشود. کتاب اولین بخش خود را با معرفی شوخترین و خاصترین رزمندۀ گردان قاطرچیها، یعنی سیاوش آغاز میکند و در ادامه برای هر چه بهتر تصویر کردن این شخصیت ماجرای مورچههای آتشینی را تعریف میکند که توسط سیاوش سر از عرقگیر امام جماعت درآوردند. (جنگجویان شنگول) بخش دیگری از کتاب است که به معرفی یوسف از دیگر اعضای گردان قاطرچیها میپردازد، یوسف که بعد از بهبود معجزه آسایش از زخمهای یک عملیات پس از ۱۸ ماه از خانه فرار میکند به پادگان دوکوهه در ۵ کیلومتری اندیمشک میرود. او بعد از چند روز توسط فرمانده احضار میشود و ادامه ماجراها را در این کتاب جذاب میخوانیم.