رمان دوجلدی «آبیها»، داستان زندگی «زکریا» پزشکی مسیحی را برایمان میگوید که به خاطر رسیدن به «علیبنموسیالرضا» از شهر «انطاکیه» فرار میکند؛ چراکه شنیده بعد از «موسیبنجعفر» که به دست «هارون» در زندان مسموم و شهید شده حالا فقط پسر او است که میتواند سؤالات خاص زکریا را جواب دهد. بنابراین برای «زکریا» غیر از رسیدن به علیبنموسی راهی نمیماند اما این مسیر دردسرها و خطرات زیادی دارد چرا که مأموران امنیتی حکومت، هم مراقب مرتبطان علیبنموسی هستند و هم به دنبال خودِ زکریا، بهعنوان طبیبی ماهر برای درمان بیماری هارون که طبیب دیگری راه درمان او را نمیداند! در طرف دیگر داستان، خواهر و برادری هستند که تمام زندگی خود را وقف اهلبیت(ع) کردهاند. «علیبنشعیب» بارها طعم زندان و شکنجه را به جرم حب اهلبیت(ع) چشیده و خواهرش «وفا» نیز به صبر کردن در نبود برادر و شهادت همسرش عادت کرده است. در اینجا امام رضا(ع) به این خواهر و برادر، مأموریتی برای پیدا کردن زکریا و آوردن او به مدینه میدهند که این دو را راهی بیابانهای مدینه و جستجوی تمامی مخفیگاهها میکند. اما اتفاقات این رمان بهجایی میرسد که «زکریا» وارد شهر نیشابور میشود و در آنجا با علم طبابت خود، دختری به اسم «جیران» را شفا میدهد؛ همین اتفاق باعث میشود جیران، شیفته و دلباختۀ زکریا بشود و پدر جیران، ازدواج با دخترش را به زکریا پیشنهاد دهد و... . این رمان عاشقانه، تاریخی و پر از جریانات خاص تقدیم با عشق به نگاه و ذهن همۀ علاقهمندان... .