«گوشۀ سمت چپ آسمان، ستارهای بزرگ میدرخشید. مادرم همیشه بزرگترین ستارۀ آسمان را نشانم میداد و میگفت: «این ستارۀ بزرگ نامش «ناتا» است. شبی که به دنیا آمدی، این ستاره در آسمان میدرخشید؛ برای همین نامت را ناتا گذاشتیم.» داستانی که قرار است در این رمان دنبال کنیم تصویری هنرمندانه از تحولات اجتماعی ناشی از ظهور اسلام با تکیه بر مسائل زنان و حقوق بردگان است. داستان زندگی دختری است به نام «ناتا» که از دوران کودکی طعم تلخ بردگی و سپس کنیزی را تجربه کرده است. زندگی بردهگونۀ «ناتا» از قبل از ظهور اسلام آغاز و تا شهادت حضرت زهرا(س) ادامه دارد. در واقع نویسنده با این سوژۀ جذاب به بیان احوالات زنان قبل و بعد از اسلام میپردازد؛ از حقوق فردی و اجتماعی آنها گرفته تا جایگاهشان در خانواده و جامعه. نخستین و بزرگترین امتیاز این کتاب، سوژۀ بکر آن است که در رمانها کمتر کسی به این نحو سراغ آن رفته است. داستان با دو زاویه دید متفاوت روایت میشود. نویسنده گاهی دوربین را به «ناتا» میدهد و گاهی به دختری دیگر. مخاطب با این دو زاویه دید، بهراحتی میتواند اطلاعات خوبی را در زمینۀ زندگی کنیزان و غلامان در ۱۴۰۰سال پیش بهدست بیاورد. نویسنده با به تصویر کشیدن زیبای جلوههایی خاص از تاریخ اسلام مثل دعوت مخفیانه مردان مدینه به اسلام توسط پیامبر، جنگهای مختلف، تأثیر آیات قرآن بر زندگی و رفتار مردم، هجرت پبامبر به مدینه، واقعۀ غدیر خم، وفات پیامبر و شهادت حضرت زهرا(س) جذابیت و کشش این کتاب را چند برابر کرده است.