«متولد زندان» قرار است ماجرای یک نخبۀ ایرانی که جذب یکی از سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسیشده را برایمان به تصویر بکشد. این نخبۀ ایرانی کسی است که از دل تاریکی به روشنایی قدم گذاشته و رشد پیدا کرده است؛ اما دوباره با پای خودش وارد تاریکی میشود و بارها و بارها برای سرویسهای اطلاعاتی جاسوسی میکند. یک قاب از کتاب را با هم میخوانیم: «من را بهعنوان کسی که پدرش از اعدامیهای سازمان مجاهدین در سال 67 بود و مادرم قبلاً جزو سازمان بود میشناختند. به همین دلیل بهعنوان عنصر خودفروخته از دانشگاه تعلیق کردند. هرچه عمه پروین و آقا مهدی تلاش کردند فایده نداشت. تنها کاری که توانستند بکنند این بود که ثابت کنند من با کسی ارتباط ندارم و بعد از شش ماه از زندان آزاد شدم. تا یک ماه از خانه بیرون نیامدم. تمام آیندهام خراب شده بود. تا مدتها شبها کابوس آن روز را میدیدم و با سردرد از خواب میپریدم.»