یک رمان عاشقانه و فانتزی قرار است ماجرایی عجیب و شگفتانگیز از عاشقپیشگی را برای ما به تصویر بکشد. شاهزادۀ قبیلۀ جنیان کافر به نام «ولفا» عاشق یک انسان مسلمان شده است! داستان از آنجا شروع میشود که کار از آدمی و عاقلی گذشته و حالا ولفا به دنبال راهی است که به معشوق خود، محمد، عشقش را اعتراف کند. معشوقی که بیخبر از همهجا سرش بوی انقلاب و مشروطهخواهی میدهد. آیا محمد ولفا را خواهد دید؟ آیا ولفا از عشق آتشینش دست خواهد کشید؟ چراکه «ولفا» دلش درگیر عشقی ممنوعه شده و در جستجوی همین معشوق، پا به مشهد میگذارد. پس داستان در روستایی در نزدیکی مشهد رخ میدهد و یا شاید هم در زیرزمینِ مشهد! در طرف دیگر داستان «شوما» معشوقۀ پیشین «ولفا» قد علم کرده است. شوما کسی است که ریاست قبیلۀ جنیان قرار است به او برسد. به این معجون پر از دلهره و هیجان، ابلیس را هم اضافه کنید! ابلیسی که سرور گروهی از جنیان است و شومان را به خود فرامیخواند تا سایه قدرتش، بخش دیگری گروه جنیان را در خود فرو ببلعد. ولفا چه خواهد کرد؟ از عشقش دست خواهد کشید؟ یا دست دوستی به ابلیس دراز خواهد کرد و قدرت و بزرگی را برای خود و قبیلهاش به ارمغان خواهد آورد؟ رمان «ولفا» تنها قصۀ عشق نیست. ولفا داستان دلدادگی و بدل شدن به معشوق است. داستان دلدادگیهایی که ما را یا رشد میدهد یا نابود میکند! نویسنده در کتاب سعی کرده به مسائل اخلاقی و مذهبی در خلال اتفاقات هیجانانگیز و تازه بپردازد و در عین شخصیتپردازی و ساخت جهان تازه فانتزی از تاریخ و واقعیت هم بگوید.