دربارۀ دورهای از تاریخ آمریکاست که قحطی و ماشینیسم باعث آواره شدن هزاران هزار خانوار شد و روایت کتاب، سرگذشت یکی از این خانوادههاست. جان اشتاینبک در سال ۱۹۶۲ به خاطر آثارش و بهخصوص به خاطر دو کتابِ «خوشههای خشم» و «موشها و آدمها» توانست برندۀ جایزه نوبل ادبیات شود. توصیۀ رهبری: «همین کتاب معروف «خوشههای خشم» اثر «جان اشتاین بک» یا دیگر کتابش را که الآن در ذهنم نیست، بخوانید و ببینید راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مرکزِ بهاصطلاح دموکراسی با آنها، چه نوشته است! بخوانید و بدانید که مرکزِ بهاصطلاح دموکراسی و قبلۀ کسانی که صاحب چنین قلمهای بد و زشتی در ایراناند، حتّی حاضر نبودند چپها را تحمّل کنند؛ چون معتقد بودند، مارکسیسم، نظام سرمایهداری آمریکا را زیر سؤال میبرد. خوب؛ اگر چپها را تحمّل میکردند، به معنای موافقت با عبور آنها از خطّ قرمز بود. اگر امروز مجموعهای در امریکا پیدا شود که بنویسد، بگوید و شعار بدهد «آمریکا باید تجزیه گردد»، یا شعار بدهد «آمریکا باید به چهلونه ایالت تقسیم شود»، چگونه با آن رفتار میکنند.» بیانات در دیدار مدیران و مسئولان مطبوعات کشور 13/02/1375 «جاناشتاینبک -که چند رمان نوشته بود، [مانند] «خوشههای خشم» و مانند اینها که معروف است- مورد سختترین فشارها قرار گرفت؛ هرکسی اندک کلمهای در آمریکا میگفت که بوی سوسیالیسم -نه سوسیالیسم تا اندازهای بوی ضعیفی از سوسیالیسم- در آن بود، به انواع مختلف محاصره میکردند؛ از ترور جسمی گرفته تا ترور آبرویی و مانند اینها. اینجوری هستند؛ نظام را به چالش [نمیگذارند بکشانند]. حالا ما به بهانۀ انتخابات، به بهانۀ فلان، به بهانۀ بَهمان نظام را به چالش [بکشیم]! این کسی که نظام را به چالش میکشد به بهانههای مختلف، نامطمئن است.» بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاهها 29/03/1395