ام سیدعلی موسوی گرمارودی پیوندی ناگسستنی با شعر انقلاب دارد. او در کنار طاهره صفارزاده و چند تن دیگر از شاعران، از آغاز نهضت، با آثار درخشان و تأثیرگذار خود انقلاب را یاری کردند و در ادامه، موجب دلگرمی بسیاری از شاعران جوانتر شدند و آنان را با خود همراه کردند. گرمارودی بهجز فضل تقدم، امتیاز دیگری هم در شعر انقلاب دارد. او بر قالبهای نو مسلط است و شعرهای سپید و نیماییاش، در میان سلایق ادبی مختلف و همۀ نوگرایان آن دوره، پذیرفتهشده است. او و صفارزاده، در کنار رویکرد مذهبی و متعهدانۀ خود، از شاعران نوگرای پیش از انقلاب محسوب میشوند. شاهد این ادعا را میتوان حضور رسمی و مؤثرشان در مجامع شعری مهمِ پیش از انقلاب دانست. گرمارودی، بعدها و پس از انتشار مجموعهشعرهای موفقی مانند سایه و در سایهسار نخل ولایت و سرود رگبار در قالبهای آزاد، با انتشار آثار بعدی خود در قالبهای کلاسیک نشان داد که در شعر سنتی هم شاعر توانمندی است. گرمارودی در پایان دهۀ هشتاد، مجموعهای با نام پیوند زیتون بر شاخۀ ترنج منتشر کرد. او در این مجموعه، افزون بر اینکه آثار قبلی خود را گردآوری کرد، با عرضۀ آثار جدیدتر، بار دیگر قدرت شاعری و تبحر خویش در قالبهای نو را به رخ اهالی ادبیات و علاقهمندان به شعر معاصر کشید. در این مجموعه که حاوی گزیدهشعرهای علی موسوی گرمارودی در قالبهای نیمایی و آزاد است، میتوان شاهد حضور مضامین حماسی و مذهبی درخشانی بود. پارهای از عنوانهای این سرودهها عبارتاند از: «امید»، «ابر و خاطره»، «حماسۀ سنگ»، «خوشا سیزیف»، «نرگس پیشکش»، «باریکتر از وهم»، «غوغای خاموش علف»، «اما چگونه زیستن»، «در کودکی»، «شیر مست»، «در سایهسار نخل ولایت» و «خط خون». در پایان کتاب نیز پینگاشتی از استاد بهاءالدین خرمشاهی و پاسخ موسوی گرمارودی به چکامۀ اخوانیۀ استاد بهاءالدین خرمشاهی آورده شده است.