«رؤیای نیمهشب» حکایت عاشقانۀ انسانهایی است که تفاوت مذهبی، وصال و رسیدن به هم را برایشان غیرممکن نشان میدهد. اما «مظفر سالاری» نویسندۀ این کتاب میخواهد در این رمان، عشق را حرف مشترک آدمها و عامل اصلی یگانگی انسانها به مخاطبین خود نشان دهد. «هاشم» که جوانی اهل سنت است، در کودکی یتیم شده، مادرش او را ترک کرده و او حالا پیش پدربزرگ زرگرش قد کشیده و بزرگشده است. اگر آن روز برای فروش زیورآلات به کمک پدربزرگش نمیرفت این قصه هم سر نمیگرفت. «ریحانه» که همراه مادرش برای خرید گوشواره به مغازۀ آنها در شهر حلّه رفته، هاشم را دیوانۀ خود کرده و عشقی آتشین را در وجودش روشن کرده است. نزدیک شدن هاشم به «أبو راجح» پدر ریحانه برای دیدار مجدد «ریحانه» باعث میشود که «أبو راجح» «هاشم» را که جوانی با روحیۀ لطیف است به سمت مباحثی عقیدتی متمایل کند؛ اما این همۀ ماجرا نیست! دختر حاکم شهر حلّه، طرف دیگر این قصه است که عشق خودش را به هاشم برای فرار از ازدواج با پسر وزیر بهانه کرده! و باز این هم همۀ ماجرا محسوب نمیشود! داستان شفای «ابو راجح» به دست امام زمان(عج) که بهوسیلۀ حاکم «حلّه» شکنجه شده است، جذابیت این ماجرا را چند برابر میکند و ما را مجبور میکند تا مشتاقانه داستان کتاب را دنبال کنیم. داستان واقعی و تاریخی «ابو راجح حمامی» در کتاب «رؤیای نیمهشب» با قصهپردازی زیبای نویسنده میتواند خاطرهای بهیادماندنی و زیبا در ذهن ما باقی بگذارد. این کتاب با کشش و جذابیت فوقالعادهاش تاکنون بیشتر از 120 بار تجدید چاپ شده است.